سال نو مبارک عزیزم
سال نو مبارک عزیزم عزیز دلم سلام .ببخش که دیر به دیر میام وبلاگت .آخه فرصت نمی کنم 
عیدت مبارک مامانی 
با احتساب دوران بارداری این پنجمین سالی بود که شکر خدا موقع سال تحویل کنارمون هستی عزیزم .من و بابایی همیشه شکرگزار خدای مهربونیم که دختر نازی مثل شما بهمون هدیه داد .فدات شم نفسم .عزیز دلم پارسال با همه خوبیها و بدی هاش گذشت و تا چشم بهم زدیم سال جدید از راه رسید .قبل تحویل سال که چند روز مرخصی گرفتم و درگیر خونه تکونی بودیم و بعدم یه سری خرید . شمام حسابی کمک حالم بودی تو گردگیری کمکم کردی و اسباب بازی های اتاقت رو مرتب کردی 
و مهم تر اینکه خودتو سرگرم میکردی و خیلی اذیتم نکردی نفسم .البته گاهی اوقات حوصله ات که سر میرفت میگفتی مامان چرا عید نمیشه ؟هنوزم کار داری؟و همش می پرسیدی کی عید میشه ؟چند روزدیگه عید میشه؟
وقتی خونه تکونی تموم شد طبق روال هر سال هفت سین پهن کردم و شما و بابایی هم رفتین و ماهی قرمز خریدین وقتی برگشتی خونه گفتی مامان ماهی خریدم و تا هفت سین رو دیدی گفتی عید شده؟
قربونت برم عزیزم همش دلت میخاست زودتر عید شه .خلاصه اینکه با همه بدو بدوهایی که داشتیم تصمیم گرفتیم که موقع سال تحویل بریم پیش مامان بزرگ اینا .طبق قرار من و بابایی یه سال ، سال تحویل رو پیش مامان جون اینا می ریم یه سال پیش مامان بزرگ اینا و امسال نوبت خونه مامان بزرگت بود عمه اینا هم بودن .تحویل سال ساعت 2 و 58 دقیقه روز دوشنبه 30 اسفند بود . بعدسال تحویل رفتیم پیش مامان جون اینا و چندروزی اونجا بودیم البته همش در حال مهمونی رفتن و دید و بازدید وشمام عیدی خوبی گرفتی و هر کی بهت عیدی می داد میگفتی با این پول برام بستنی بخرید یا کتاب بخرید و خوراکی میخام اسکوتر میخام .تبلت میخام .چتر میخام اتو میخام .البته بابایی یه سری از سفارشهاتو خرید یه توپ بزرگ یه چتر یه اتو و یه مدادتراش خوشگلدستش درد نکنه .تو این مدت حسابی با دوستات بازی کردی و خوش گذشت بهت در کنار امیرحسین و آرمین کوچولو ، آیلین ، اسما ، یلدا ..پونه .سامیار .کیانا و فرناز و یگانه ..الان که برگشتیم خونه همش بهانه میگیری و میگی چرا نمی ریم پیش دوستام دلم براشون تنگ شده .چون باید می رفتیم سرکار مجبور شدیم برگردیم خونه .ان شاءالله آخر هفته دوباره میریم تا 13بدر و البته این چندروزم همش مهمونی دعوتیم .اینم بگم جدیدا همش سفارش خوراکی میدی و بابایی هم همیشه برات می خره البته من مخالفم ولی عادتت شده .چون معتقدم باید غذاهای سالم و میوه بخوری تا قوی شی اما خوردن بستنی و آدامس و پاستیل و لواشک و....شده عادتت 
در عوض دختر خوبی هستی و مسواک میزنی هرشب .چند شب پیش به بابات میگفتم که باید دوباره به دندونای پرنیا فلوراید بزنیم آخه دندونات پوسیده شده و دکتر گفته 6ماهی یه بار فلوراید بزنید بهشون .تو هم که یادت بود سریع گفتی من نمیزنم !نمیخام ! دهنم تلخ میشه میچسبن به دندونام !!دختر باهوشم فقط یه بار شش ماه پیش زدیم به دندونات اونم با چه مکافاتی 
ولی همه چی یادت بود ..قربونت برم دختر باهوشم میدونم دوست نداری و کمی اذیت میشی اما چاره ای نیست.. گلم یه کار بدت اینه که همش سرت تو گوشیه و داری بازی میکنی و من سر این جریان همش باید برات توضیح بدم که کار خوبی نیست ( البته مقصر خودمم نباید اینکارو میکردم )
گوشی قبلی خودمو یه سری بازی ریختم دادم دستت دیشب خیلی جدی میگفتی مامان این گوشی سه سال دستمه هنگ می کنه !!!چقد باهاش کار کنم !!گوشیت رو بده من گوشی من باشه مال تو ...دختر بلای من .. کلی خندیدیم به این حرفات دختر شیرین زبونم .راستی عاشق برنامه محله گل و بلبل هستی تا جایی که مجبور شدیم یه سری از قسمتهای عمو پوررنگ رو برات دانلود کنیم بریزیم رو فلش تا هر وقت خواستی از تی وی ببینی .دست بابات درد نکنه که اینکارو کرد .قبل عیدم روزایی که خونه بودم عمو پورنگ برات میزاشتم و تو سرگرم میشدی و خودم به خونه تکونی میرسیدم .تقریبا همه جا رو تر و تمیز کردم هر چند خسته کننده بود ولی تمیزی بعدش خستگی آدمو درمیبره . امسال ایام عید هوا بیشتر بارونی بود شکرخدا . امسال جای خاصی نرفتیم و مسافرتم که نشد بریم .البته بابایی قول داده اردیبهشت ببرتمون شیراز البته من دلم میخاد برم مشهد تاببینیم خدا چی میخاد .دختر عزیزم امیدوارم امسال سال خوبی باشه و خودمون و عزیزامون همیشه سلامت باشن سال پربرکتی باشه و شما دخترگلم سلامت باشی و شاد و خدای مهربون پشت و پناهت باشه و نگه دارت عزیز دلمممممم .خیلی دوستت داریم
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار
